كارآفرینی دانش بنیان؛ کارآفرینی که به تنهایی مهاجرت هم ولایتی ها را معکوس کرد

به گزارش زیپو کالا زیپو کالا: قم یک کارآفرین به بیان تجربیات و مسیری که برای رسیدن به موفقیت سپری کرده است، پرداخت.
کارآفرینی دغدغه مهم نیاز جامعه امروز ما است. در روزگاری که ایستاده اند تا کسی برایشان کاری کند، آنهایی جامعه را به سمتی که باید، می برند که با فکر و الگوگیری از دانش روز به دنبال کارآفرینی و خلق فرصت های جدید هستند.
کارآفرینی، تنها در صنایع کوچک و بزرگ نیست بلکه می تواند از یک موجود زنده شروع شود. آنجا که علم و کار و پشتکار به کمک هم می آیند، معجزه ها را شکل می دهند.
جعفر قره جلو، کارآفرین دامپروری، یکی از این کارآفرینان است که از کمترین امکانات شروع کرد و امروز به قطب تولید دام تبدیل شده است.
قره جلو درباب کارهای خود در گفت و گو با ایسنا عنوان کرد: در یک روستا محروم زندگی می کردم که امکانات اولیه مانند آب آشامیدنی را هم نداشت. به همین خاطر ۷۰ درصد از جمعیت روستا مهاجرت کرده و به حاشیه نشینی در شهرهای اطراف روی آورده بودند و کارگری می کردند.
وی با اشاره به این که بین خانواده هایی که در روستا مانده بودند پدرم ضعیف ترین قشر آنها بود بطوریکه خواهرهایم مجبور شدند در سن پایین ازدواج کنند، افزود: برادرهایم به شهر رفته بودند در آن جا به کارگری مشغول بودند اما من به خاطر تأهل و وابستگی به والدینم در روستا ماندم و با ۲۰ گوسفندی که پدرم داشت زندگی خودرا می گذراندم.
وی بیان کرد: به اصرار یکی از دوستانم به شهر رفتم و به کارگری در یک ساختمان مشغول شدم اما پس از چند روز فهمیدم از نظر بدنی توانایی انجام این کار را ندارم و تصمیم گرفتم که به روستا برگردم اما دوستم پیشنهاد نمود که به کمک یکی از اقوام شان وام بگیرم تا پیکانی تهیه کنم و مسافرکشی کنم.
قره جلو اضافه کرد: وقتی می خواستم وام را بگیرم یکی از کارمندان بانک پیشنهاد نمود که بجای خریدن پیکان در طرح گوسفندان چند قلوزا سرمایه گذاری کنم. او اظهار داشت که این طرح را سپاه به دانشگاه آورده است و شما می توانید یکی از این قوچ ها را تهیه کنید و در میان گوسفندان خود بگذارید تا گوسفندان شما چند قلو زایش کنند؛ ابتدا حرف هایی را که می زدند باور نکردم و بعد از آن که فرم ها را امضا کردم از بانک خارج شدم اما در راه مدام به طرح آنها فکر می کردم.
وی اظهار نمود: با توجه این که وام را از همان ها می خواستم بگیرم این طرح بهم قوت قلب می داد؛ برای اینکه پیش خودم گفتم اگر گوسفندان چندقلوزا نشوند قسط وام را نمی دهم و می گویم این طرح پیشنهاد شما بود وگرنه من با پیکان می توانستم قسط های وام را بدهم.
این کارآفرین افزود: به بانک برگشتم و گفتم که مایل هستم این کار را انجام بدهم و او نیز من را به مجموعه ای که این کار را انجام می دادند معرفی نمود و گوسفندی را به مبلغ پنج میلیون تومان خریدم.
وی اشاره کرد: پنج میلیون تومان در آن برهه زمانی مبلغ بالای بود، بطوریکه با آن می توانستم ۱۰ رأس از گوسفندان پدرم را بخرم اما چون توسط کارشناسان مهارت افزایی شده بودم مشتاقانه گوسفند خریدم.
همه روستا مسخره ام می کردند
قره جلو با اشاره به این که گوسفندی که خریده بودم از نظر شمایل با گوسفندان معمولی تفاوت داشت و حتی به روباه شباهت داشت بطوریکه گوسفندان می ترسیدند، اظهار داشت: وقتی این طرح را به خانواده توضیح دادم مدام سرزنشم می کردند که شهری ها سر تو را کلاه گذاشته اند؛ وقتی خبر کاری که انجام داده بودم پخش گردید همه اهالی روستا نیز مسخره ام می کردند، بطوریکه نمی توانستم از خانه خارج شوم. آبرویم رفته بود و افسردگی گرفته بودم.
وی عنوان کرد: باردیگر به شهر برگشتم و ماجرا را تعریف کردم و گفتم این گوسفند را نمی خواهم اما کارشناسان همه سؤال هایی را که اهالی روستا از من می پرسیده بودند کاملاً منطقی جواب دادند و من نیز دلگرم شدم و باردیگر به روستا برگشتم؛ اما این دفعه به خانواده گفتم همه این مدت شوخی می کردم و این گوسفند را هدیه گرفتم و خانواده هم این امر باور کردند و بدین سان قوچ در میان گوسفندان پدرم ماند.
این کارآفرین بیان کرد: دکتر ابراهیم خانی از جانب مجموعه آمد و شرایط حاملگی هم زمان گوسفندان را فراهم نمود و پس از پنج ماه بره های این گوسفندان به دنیا آمدند؛ وقتی از ۲۰ گوسفند تازه متولد شده آزمایش گرفتند متوجه شدیم ۹ رأس هترو هستند.
وی افزود: همان موقع محاسبه کردم که اگر ۹ گوسفند را بفروشم ۴۵ میلیون تومان به دست می آورم و بسیار خوشحال شدم برای اینکه می توانستم همه آن ۳۰ درصد اهالی روستا را به شهر بیاورم و از بدبختی نجات بدهم؛ اما آنها پیشنهاد دادند که صبر کنم و فقط گوسفندان نر را بفروشم و ماده ها را نگه دارم و من نیز به صحبت های آنها گوش دادم.
قره جلو بابیان این که وقتی گوسفندان نر را می فروختم پدرم به خریدار می اظهار داشت که پسرم دارد سر تو را کلاه می گذارد این ها پنج میلیون ارزش ندارند، اظهار داشت: با پول گوسفندانی که فروخته بودم تعدادی گوسفند خریدم و به گوسفندان پدرم اضافه کردم.
اهالی روستا می گفتند در خانه مان معجزه رخ داده است
وی اظهار نمود: زمانی که پس از پنج ماه مجدد موقع زایش گوسفندان شد پدرم رفت به گوسفندان سرکشی کند که ناگهان فریاد زد همه بیاید، وقتی وارد طویله شدم بسیاری تعجب کردم؛ برای اینکه هر کدام از گوسفندان چند گوسفند زایش کرده بودند بطوریکه از خوشی تا بامداد نخوابیدیم و بامداد نیز همه اهالی روستا برای دیدن گوسفندان آمدند و می گفتند معجزه رخ داده است.
این کارآفرین اضافه کرد: بعد از آن که گوسفندان کمی بزرگ شدند از آنها آزمایش گرفتیم و متوجه شدیم که تعدادی از گوسفندان نسل دوم همو هستند که بیش از ۱۰۰ میلیون تومان ارزش دارند، بسیار خوشحال شدم برای اینکه می توانستم خانه بخرم اما مجموعه پیشنهاد دادند عجله نکنم و فقط نرها را بفروشم و ماده ها را نگه دارم من نیز همین کار را کردم و به همین ترتیب در هر زایش تعداد گوسفندان زیاد شد بطوریکه هم اکنون نزدیک به پنج هزار رأس گوسفند داریم.
تفاوت همو وهترو
وی در ارتباط با تفاوت ژن همو و هترو اشاره کرد: گوسفند همو، ژن صددرصدی دارد و هر نژادی را آبستن کند چند قلو زا می شود اما گوسفند هترو، ژن ۵۰ درصدی دارد و اگر ۲۰ گوسفند را حامله کند ۱۰ رأس آن عادی و ۱۰ رأس آن هترو می شود.
قره جلو افزود: وقتی گوسفندان را فروختم پدرم به برادرهایم زنگ شد که چرا در شهر مانده اید و به روستا برگردید؛ اما برادرهایم در ابتدا روی برگشتن نداشتند اما با اصرار من برگشتند.
وی بابیان اینم صفر تا صد گوسفند چند قلوزا را به خانواده آموزش دادم و خانوادگی این کار را شروع کردیم، اظهار نمود: همه چیز خوب پیش می رفت و مشکلی نداشتیم، حتی یکی از دامادهایمان که به سبب بیکاری به اعتیاد مبتلا شده بود نیز ترک کرد و با ما مشغول به کار شد و هم اکنون یکی از سرشاخه های آموزش دهنده است.
وی اظهار داشت: یک شب وقتی مادرم بین همسایه ها شیر پخش می کرد به فکر فرو رفتم که چرا همسایه های مان نباید وضعیت خوبی داشته باشند؛ به همین خاطر به تصمیم گرفتم که حال خوب را به همه روستا منتقل کنم و فردای آن روز پدرم اهالی روستا را در مسجد جمع کرد و با آنها صحبت کردیم و آموزش های لازم را به آنها دادیم و چون پول نداشتند قوچ بخرند قوچ هایمان را نیز به اهالی روستا امانت دادیم و به مرور زمان وضعیت سایر اهالی روستا هم خوب شد؛ حتی پس از مدتی این خبر به گوش آن ۷۰ درصدی هم که از روستای به شهر مهاجرت کرده بودند؛ رسید و آنها هم مهاجرت معکوس کردند و به روستا برگشتند.
به صورت رایگان آموزش می دهیم
وی عنوان کرد: مجموعه ای را راه اندازی کردم و صفرتا صد این کار را بصورت رایگان آموزش می دهم و پدرم نیز به روستاهای همجوار می رود و افرادی که از نظر مالی ضعیف هستند را پیدا می کند و آنها نیز به اینجا می آیند و آموزش های لازم را دریافت می کنند.
وی افزود: در این مدتی که برای آموزش در روستا اقامت دارند خانه ای در اختیارشان می گذاریم و بعد نیز تعدادی گوسفند بصورت قرض الحسنه به آنها می دهیم تا کارشان رونق بگیرد و با این شیوه ۲۵ خانواده را حمایت کردیم.
قره جلو اظهار نمود: این اتفاق که یک روستای محرم مانند یک شهر شده است مثل یک بمب صدا داد و سبب شده روستاهای همجوارشان نیز به ما مراجعه کنند و مهاجرت های معکوس رخ بدهد.
حال پنج روستا خوب است
وی با اشاره به این که با این کار حال پنج روستا خوب شده است و تا حدود فقر ریشه کن شده و بیکاری از بین رفته است، اظهار نمود: این کار بسیار راحت است اما باید آموزش های آنرا فراگرفت. به همین خاطر در کنار آموزش های حضوری در فضای مجازی هم آموزش می دهم.
وی با تاکید بر این که نه فقط نیازی به حمایت های دولتی نداریم بلکه می توانیم دولت را نیز حمایت نماییم، اظهار داشت: می توانیم در سراسر ایران آموزش بگذاریم، برای آموزش هزینه ای دریافت نمی نماییم اما تعهد می گیریم که آنها نیز بصورت زنجیره وارد این کار را ادامه دهند.
وی با اشاره به این که وقتی خانواده سردار سلیمانی از این اتفاق مطلع شدند تصمیم گرفتند که انگشتر حاج قاسم را به من بدهند و مقرر است در برنامه ای این اتفاق رقم بخورد، تاکید کرد: انگشتر حاج قاسم سلیمانی بزرگ ترین اتفاق زندگی من است.

منبع: